مامان و جوجوهاش
نازنینیای من!خیلی وقته که نتونستم براتون چیزی بنویسم اونم بخاطر یه سری مشکل کوچولو بود که واسه شما خیلی زوده ازش سر در بیارین... فقط بدونین مامان هر لحظه به یادتونه و تموم آرزوم دیدن شادی و خوشحالی شما نفسای من در لحظه لحظه زندگیتونه...عاشقتونم خوشگلای من! امسال عید برامون یه کم متفاوت تر از سالای پیش بود چون از روز دوم عید اثاث کشی و... داشتیم و این وسط شما دو تا شیطونک با پارسا طلا تا تونستین آتیش سوزوندین و اگه خاله مهشید به کمکمون نمیومد نمیدونستیم با شما سه تا وروجک چکار کنیم!!! هرچند دخترم دیگه خانم شده اما یه وقتایی...!!!منو بابایی تموم عید رو مرخصی داشتیم البته من که دفعه اولم نیست و پارسالم کلی با هم خوش گذروندیم اما بابایی ت...
نویسنده :
مامان
17:50